پيام
+
*مادربزرگم از اول ماه رمضون نزديک افطار که ميشه ميشينه کنار سفره دستاشو به سمت آسمون بلند ميکنه از ته دل ميگه:خدايا يه بخت و بالين خوب نصيب اين دختر کن:)
من نميدونم چرا چند روزه افسردگي گرفتم :(
با وجود فقط بيست سال سن حس ترشيدگي بهم دست داده:(*
عشق بي ساحل
92/4/24
*نگين خانوم*
خب زمان اونا هم سن وسالاي منو شما يه جين بچه داشتن :)
سيما-آن سوي خيال
زمان اونا زمان اونا بوده!