• وبلاگ : آن سوي خيال
  • يادداشت : گيج بودم...حيران و نگران
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ريحانه 
    واسه آقا دايي و پروين خانوم فاتحه بفرس:(

    اون قسمت رقص تو و آزي
    تو مجتمع ستاره+دندون
    اون تيکه اي که سيني چاي برگش روم:|
    نبودي ببني چه خنده اي بودخودم خندم گرفده بودمث اينا که سوسک گير کرده تو يقشوناين جوري ميپريدم بالا پايين:|
    بعد به جا اينکه بيان منو نجات بدن نگا ميکنن:|ديگه آزي اومد گرفدم وگرنه ترکيده بودم:)))
    پاسخ

    آخر خنده اي به خدا:)

    من هنو خجالت ميکشم اگه باباتو کاظم و ببينم:|
    خو چرا تو اين موقعيت قرارمون ميدن
    نخ سوزن اون جايي که افدادي زمين
    واي خاک تو سر دوتاييمون:|

    ميسي(آيکون از ذوق غش کردن:دي)
    بالاخره مخاطب خاص شدم
    حالا تو که خوبه جلو کاظم
    بعدش و يادده؟باباد اومد تو اطاق گف ريحانه اين فيلم و ميگفتي نبينم
    خو عزيز من به روم نيار از خجالت ميرم تو کف زمين(آيکون از خجالت محو شدن حتي )
    پاسخ

    كاظم كه ديه هيچي:) تا يه مدت روم نمي شد تو روش نگاه كنم!!!