آن سوی خیال " باران می بارد به حرمت کداممان؟ نمی دانم! من همین قدر می دانم باران صدای پای اجابت است و خدا با همه جبروتش دارد ناز می خرد پس نیاز کن "
| ||
باز یک روز زیبای خدا فرا رسید، راه آسمان بازتر شد تا همه بتوانیم براحتی راهی شویم؛ هر چند این راه همیشه باز است برای همه، هنگامی بسته می شود و سخت که گناهی می کنیم و بیراهه می رویم. [ پنج شنبه 92/2/26 ] [ 3:56 عصر ] [ سیما ]
چه تلخ است خنده، آن زمان که میخندی تا گریه هایت راپنهان کنی... وچه سخت است آرام وبی صدادرخودشکستن، وچه عجیب است زندگی!!! "همان کودکی که مارابسان عروسکی بازیچه خودقرارداده وهرزمان به سویی میکشد" وآن زمان که رنج دیگران براندوهت می افزاید اماهیچ کس ازرنج توآگاه نیست... آن زمان که صدای گنگ ومبهم خنده درگلویت میشکند وبربغض های کهنه ات هجوم می آورد، امادستی نیست تاگره ازبغض هایت بگشاید... آن زمان که درکوچه پس کوچه های تاریک زندگیت، تک ستاره ای فانوس راهت نیست، آن زمان که هیچ صدایی فریادهای بی صدایت رانمیشوند، وآن زمان که هیچ کس توراحس نمیکند وآن زمان که تنهایی راباتمام وجود حس میکنی، صدایی ازدرون قلبت صدایت میکند...بیاکه من همیشه به تونزدیکم و لحظه ای تنهایت نمیگذارم... [ پنج شنبه 92/2/26 ] [ 3:54 عصر ] [ سیما ]
آدمهای ساده را دوست دارم. [ پنج شنبه 92/2/26 ] [ 3:20 عصر ] [ سیما ]
از سکـــوتــم بتـــرس ...!
خدایا .... حواست هستـــــــــــ؟
صــــــــدای هق هق گریه هایمــــــــــ
از گلوی می آید که تـــــــــــــو
از رگش به من نزدیکتریــــــــــ ......... [ پنج شنبه 92/2/19 ] [ 10:29 صبح ] [ سیما ]
کــســـی کــه تــو حـــرفــاش زیــاد مـــیــگــه بـــیـــخـــیـــال...
[ پنج شنبه 92/2/19 ] [ 10:27 صبح ] [ سیما ]
زنــــــآنـی کـهـ حـالا تـهـی از احــســــآس ...
[ پنج شنبه 92/2/19 ] [ 10:26 صبح ] [ سیما ]
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ، چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از “ گـفـتـــــن ” [ دوشنبه 92/2/16 ] [ 7:37 صبح ] [ سیما ]
پشت چراغ قرمز ایستاده بودم ناگهان کودکی آمد و گفت: چسب زخم میخواهید؟ پنج تا صد تومن؟ با خود گفتم اگرتمام چسب زخمهایت را هم بخرم نه زخم های من خوب می شود و نه زخم های تو... "حسین پناهی" [ دوشنبه 92/2/16 ] [ 7:33 صبح ] [ سیما ]
روز مادر یعنی به تعداد همه ی روزهای گذشته ی من صبوری ! روز مادر بعنی به تعداد همه ی روزهای آینده ی من دلواپسی ! روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه ی خواب های کودکانه ی من بیداری ! روز مادر یعنی بهانه ی بوسیدن خستگی دست هایی که عمری به پای بالیدن من چروک شد ! روز مادر یعنی بهانه ی در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه ی سال های دلتنگی من بود . روز مادر یعنی باز هم بهانه ی مادر گرفتن ... به بهانه روز مادر...
پســَر ایرانــی!! [ چهارشنبه 92/2/11 ] [ 5:46 صبح ] [ سیما ]
من زنم...
[ سه شنبه 92/2/10 ] [ 9:25 عصر ] [ سیما ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |